بورس تهران

بدون هیچ نگرانی در بورس تهران خرید و فروش کنید

بورس تهران

بدون هیچ نگرانی در بورس تهران خرید و فروش کنید

این وبلاگ با هدف آشنایی عموم مردم با بازار سرمایه راه اندازی شده است. شما میتوانید سوالات خود در خصوص بازار بورس و سهام را همه روزه در بخش نظرات ثبت کنید و پاسخ آن را دریافت کنید.

لطفا پیشنهادات خود را به آدرس پست الکترونیکی زیر ارسال نمایید:
tehranbourse@yahoo.com
سه شنبه, ۲۸ دی ۱۴۰۰، ۰۹:۰۲ ق.ظ

روند بازار بورس تهران سه شنبه مورخ 28 دیماه 1400

دیروز بورس تهران به محدوده اشباع فروش خود واکنش نشان داد و با افزایش تقاضا روبرو شد و نیمی از بازار را با رنگ سبز سپری کرد. اما همانطور که انتظار میرفت، این رنگ سبز پایدار نماند و در نهایت شاخص های بورس تهران کار خود را با رنگ قرمز به پایان رساندند. امروز نیز انتظار میرود که بازاری نوسانی را شاهد باشیم. اما از شدت عرضه ها کاسته خواهد شد. در محدوده ای که بازار در این روزها قرار دارد، چون محدوده اشباع فروش است، به دوستان توصیه میکنم که اقدام به فروش نکنند چراکه هر فروشی در این محدوده، خریدار دارد و دوستانیکه حتی نیاز به نقدینگی دارند، به راحتی میتوانند با چند روز صبر، سهام خود را در قیمت های بالاتر بفروشند. 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۰/۱۰/۲۸
حمیدرضا

نظرات (۸)

سلام وقت بخیر و خوشی استاد جان

 

میگم چطور می تونیم انتقاممون رو از این سیستم و آدماش بگیریم؟خیلی نامردی دارن می کنن.....

آخه 80.7 تومن؟؟

 

بلا نسبت ، دلم برای لوتی های قدیم تنگ شده

از ما بچه سوسولها هیچی در نمیاد :-)

پاسخ:
به اعتقاد من، بزرگترین مولفه ای که یک جامعه رو از جهان اول به جهان سوم و از جهان سوم به جهان اول میبره، سیستم قضایی هست!
در این خصوص میتونم به اندازه 4 تا کتاب، مطلب و ادله بیارم.
متاسفانه در ایران، فشل ترین دستگاه حکومتی، همین قوه قضائیه هست و نباید نتیجه ای بهتر از این انتظار داشته باشیم.

۲۸ دی ۰۰ ، ۰۹:۴۹ پارسا کریمی

درود به روح جاویدان لایوبورسی ها استاد گرامی جناب حمیدرضای جان و همه همکارانVIPشکیباجانVIP

 

قرار بود آتش این مملکت رو خاموش کنن تو نگو پا بساط از این ... ها زیاد میخورن..

 

 

پاسخ:
:)

💐روزتون سرشار از انرژی مثبت💐

✅دریافت انرژی کائنات: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﺗﻮ ﭼﻮﻥ ﻭ ﭼﺮﺍ ﮐﺮﺩﻡ ، ﺧﻄﺎ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﮔﺮ ﺩﺭ ﻧﺎ ﺍﻣﯿﺪﯼ ، ﺗﮑﯿﻪ ﺟﺰ ﺑﺮ ﮐﺒﺮﯾﺎ ﮐﺮﺩﻡ ، ﺧﻄﺎ ﮐﺮﺩﻡ ... خدایا ﺍﮔﺮ ﺍﺳﻤﯽ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺁﻣﺪ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻧﻢ ﻣﻦ ﭘﺸﯿﻤﺎﻧﻢ ﻭ ﮔﺮ ﺩﺭ ﻧﯿﮏ ﺭﻭﺯﯼ ؛ ﻏﻔﻠﺖ ﺍﺯ ﺷﮑﺮ ﻭ ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩﻡ ، ﺧﻄﺎ ﮐﺮﺩﻡ ... بار الها ﺍﮔﺮ ﻟﻐﺰﯾﺪﻩ ﮔﺎﻫﯽ ﺫﺭﻩ ﺍﯼ ﭘﺎﯾﻢ ، ﺑﺒﺨﺸﺎﯾﻢ ﻭ ﮔﺮ ﺍﺯ ﻓﺮﺵ ﺯﯾﺮﻡ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﭘﺎﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﮐﺮﺩﻡ ،ﺧﻄﺎ ﮐﺮﺩﻡ ... رحیما ﻣﻦ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻡ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﻭﻝ ﻭ ﺁﺧﺮ ﺗﻮﯾﯽ ﻋﺸﻖ ﺁﻓﺮﯾﻨﺎ ،ﻣﻦ ﺧﻄﺎ ﮐﺮدم.

✅جملات تاکیدی(تکرار کنیم): من دیگران را تنها بخاطرِ آرامشِ زندگیِ خودم می بخشم تا بتوانم رها شوم و با شادی و آرامش به زندگی ام ادامه دهم. چرا که من سزاوارِ این شادی و آرامش هستم.خدایا سپاسگزارم🙏

‌‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌  ‌‌‌‌‌‌‌‌    ‌‌‌‌‌‌‌‌      ‌‌‌‌‌‌‌‌

۲۸ دی ۰۰ ، ۱۰:۳۹ پارسا کریمی

پروازی وقتی میگفتم این از ابر فروش رو 130 نتونسته بزنه بیرون و مشکوکم به این راننده اش، مهرپرور معتاد همینه...

 

حاجی اینم شاخص 1190!!  این نرخ های بازار مال برج 3 بود که شاخص شد 1100 الان فقط شاخص سازی میکنن!! واقعا مردم دنده پهنی شدیم که تا الان اون مجلس گوربگوری رو روی سرشون خراب نکردیم!

پاسخ:
تنها خوبی بازار امروز اینه که حداقل شاخص هم داره ریزش میکنه

خبر درگیری نظامی انصارالله یمن و امارات متحده، باعث ترس جنگ در بازار شده 

پارسا جان

ظلم پایدار نمی مونه بالاخره نوبت بازی ما هم میرسه....

 

سلام

تحلیل شما چیه از وضعیت بازار. آیا واقعا هنوز امیدوارید که زمستان خوبی در پیش داریم یا مثبت های گذرا فرصت خروچه و پول های بزرگ داره از بورس خارج میشه؟

پاسخ:
بازار به خبر حمله انصارالله یمن به امارات، واکنش منفی نشون داد و دلیل منفی شدید بازار همین بود که به اعتقاد من، باز هم بازار داره تحلیل سیاسی غلط میکنه!

استاد جان

 

پیرو مطلب شما این رو امروز خوندم...جالب بود تقارن پاسخ شما با این نوشته:

 

[Forwarded from دلنوشته ها - رحیم قمیشی (Rahim Ghomeishi)]
این قرار ما نبود!

رحیم قمیشی

برای کار بسیار بی‌خودی از من خواسته بودند به یکی از مراکز قوه قضائیه مراجعه کنم.
با اینکه تلفنی خواسته بودند بروم نه رسماً، رفتم. خدا را شکر همه چیز فعلا به خیر گذشت.
گر چه می‌دانستم بعضی به‌خاطر بازنشر برخی نوشته‌های معمولی‌ام، که همیشه خط قرمزها را هم رعایت کرده‌ام، بارها به دادگاه‌هایی احضار شده‌ و ماه‌ها در رفت و امد بوده‌اند.
و من چقدر از آنها خجالت زده شده‌ام.

سال گذشته دوست آزاده‌ و جانبازم دکتر کمال جعفری تماس گرفته بود که رحیم! من نوشته‌هایی ساده و دلی نوشته‌ و احضار شده‌ام و از قرار معلوم بناست چند سال زندان بروم.
گفتم مگر ممکن است؟ گفتم نترس. بگو چقدر از بعثی‌ها کتک خورده‌ای، بگو در جنگ ریه‌هایت را از دست داده‌ای، بگو بدنت چند بار تکه تکه شده.
گفتم مگر ممکن است برایت زندان بنویسند...
اما رفت و برایش نوشتند!
می‌دانم الان ماه‌هاست در زندان است.
و من چقدر از او خجالت می‌کشم!
این قرار ما نبود.

اما آن روز.
خواستم بروم داخل مرکز که دیدم حسابی مراجعین را می‌گردند.
گفتم حتما دنبال اسلحه یا بمب هستند، شاید هم دنبال آلت قتاله.
اما دیدم آلت بسیار مجرمانه‌تری از من، نگهبان بازرسی کننده گرفت؛
موبایلم!
چنان نگاهم کرد، و چنان نفس خشمگینانه‌ای کشید که آماده شدم کشیده‌ آبداری بخورم.
پرسید موبایل با خودت می‌بردی داخل!
گفتم بله.
گفتم مگر اینجا مرکزی نظامی و سری است؟
مگر اینجا هسته اتم شکافته می‌شود؟
مگر اینجا موشک دوربرد ساخته می‌شود؟
مگر اینجا سانتریفیوژ می‌سازید!
چیزی نگفت.

هدایتم کرد به صفی که همه باید موبایل‌ها را تحویل می‌دادند. حتی وکیل‌ها، حتی خانم‌ها، حتی بچه‌ها...
فهمیدم بله، اینجا مهمترین و مخرب‌ترین اسلحه، امکان ضبط صداست، امکان ضبط تصویر است.
امکان ضبط در تاریخ است!

نمی‌دانم اصلا کسی می‌خواهد دقیقا صحبت‌های قاضی را ضبط کند، می‌خواهد از احضاریه‌اش از اتهاماتش عکس بگیرد.
مگر قوه قضاییه فلسطین است و ما اسرائیلی؟
مگر رژیمی دیکتاتوری سر کار است!
مگر بازپرس و قاضی جز صحبت‌های قانونی چیز دیگری می‌گویند؟
مگر پرسنل آنجا جز با احترام با افراد برخورد می‌کنند؟
پس چرا موبایل ممنوع اصلی است؟
کسی می‌خواهد دوربین فیلمبرداری ببرد و از صحنه دادگاه فیلم تهیه کند.
چرا باید ممنوع باشد؟
می‌خواهد آن فیلم را در یوتیوب بگذارد و به مردم جهان بگوید؛ ببینید، یاد بگیرید، اصول قضاوت اسلامی را.
ببینید قضاوت علی‌وار چه شکلی است. ببینید اسلام چه اصول خوبی دارد.
چرا نمی‌گذارید کسی تبلیغ قضا در اسلام را بکند!؟
این قرار ما بوده؟

دوست دیگر آزاده‌ام همایونی تازه از زندان آزاد شده، چرا اعلام نمی‌کنید اتهامات او و دکتر کمال جعفری چه بوده، تا مردم بدانند اینطور نیست که نسل جنگ همه‌ دارند ظلم‌ می‌کنند، دارند می‌خورند. تا مردم بدانند چقدر از بچه‌های ایثارگر گوشه گرفته و خودخوری می‌کنند.
گوشه نشانده شده و حق اظهارنظر ندارند!
نه! این قرار ما نبود.

نامه‌ای از دوست جوان مهندسی دستم رسید، نوشته بود در بخش خصوصی مشغول است و کار فنی و حساسی هم دارد.
می‌گفت حقوقش پنج میلیون تومان است، که یک میلیون آن صرف رفت و آمد چند ده کیلومتری خانه‌اش تا کارخانه می‌شود.
نوشته من از رسیدن روز تولد خانمم، از سالروز ازدواجم، از مهمانی رفتن، از مهمانی دادن بدنم می‌لرزد. نوشته برای هدیه کوچکی هم که می‌خواهم بگیرم پول ندارم.‌
نوشته بود پولش نیمه ماه تمام می‌شود.
وقتی مهندسی جوان نتواند زندگی آبرومندانه‌ای داشته باشد، آن جوان‌های دیگر چه بگویند؟ آنها که بیکارند چه!
من یک شب تمام نخوابیدم از درددل او.
صد در صد من مسئول بدبختی او بودم.
نه! این قرار ما نبود.

ما انقلاب کردیم عدالت بیاید، حالا می‌ترسیم بگوییم عدالت کجاست!
انقلاب کردیم آزادی بیاید، حالا می‌ترسیم حرفی از آزادی بزنیم.
انقلاب کردیم کرامت داشته باشیم، حالا می‌ترسیم بگوییم کو آن عزت‌.
انقلاب کردیم استقلال داشته باشیم، حالا جرأت نداریم بپرسیم چرا در مورد توافقات چند ده ساله با ابرقدرت‌ها به مردم گزارشی شفاف و صادقانه نمی‌دهید.
نه! نه! این قرار ما نبود.

انقلاب کردیم که بتوانیم بپرسیم چرا حقوق معلمان کم است، حقوق بازنشستگان، حقوق کارگران، اصلا چرا همه چیز گران است، چرا بورس همه مردم را به روز سیاه نشانده، چه کسی خورده؟
چرا پول‌مان این همه بی‌ارزش شده...
چرا پدران‌مان برای ما تصمیم گرفتند!
حالا می‌ترسیم بپرسیم!
می‌ترسیم موبایل‌ را دست‌مان ببینند می‌ترسیم احضار شویم
می‌ترسیم زندان برویم...
نه، این قرار ما نبود، به‌خدا نبود.

دخترم و پسرم هر دو تافل می‌خوانند بروند. دوست جبهه‌ای‌ام می‌گوید سه دخترش امیدشان تنها به رفتن از ایران است، آن دوست دکتر آزاده‌ام می‌گوید دارم می‌روم، می‌گوید از اسلام هم زده شده...
خیلی‌ها از زندگی زده شده‌اند.

نه آقایان!
این قرار ما نبود
این قرار ما نبود...

@ghomeishi3

پاسخ:
:(

البته من معتقدم قرار از اولش هم همین بود

منتها این بنده خدا دیر فهمید والبته هنوز هم داره انکار می کنه :-)

پاسخ:
:)